هوش خیابانی

یا به انگلیسی Street Smart چیست؟

اگه کارآفرین هستی باید چالش‌ها و خطرات محیط شهری رو در رابطه با حرفه‌ات بدونی. اگه این هوش رو داشته باشی می‌تونی موفق‌تر از قبل به کسب و کارت حتی در شهرهای بزرگ بپردازی.

دونستن این هوش کاملا کاربردیه، نه تئوری. اگه می‌خوای یک فروشنده موفق باشی، باید به قدری باهوش باشی که بتونی چالش‌ها رو به فرصت‌ها تبدیل کنی. یعنی موانع، فرصتی برای یادگیری تو  هستند که با تلاش و پشتکار تو به نتیجه می‌رسند.

در واقع هوش خیابانی، مهارت‌های ظریف و جزئی رو به تو نشون می‌ده که نتیجه‌ای بزرگ رو به همراه داره. مثلا وقتی بتونی هنگام فروش، احساست رو به درستی انتقال بدی.

اولین قدم

اولین قدم در هوش خیابونی اینه که نظریه‌های ثابت رو بزار کنار.

هوش خیابونی به این معنی نیست که بی‌سواد  یا کم هوش باشی. این یک تحلیل کاملا غلطیه. منم تو مدرسه خوب درس خوندم و تحصیلات دانشگاهی دارم اما برای معرفی خودم باید به سمت خیابون می رفتم  تا حرفه‌امو نشون بدم.

بنابراین هوش خیابونی یعنی این که تو درک خوبی از محیط و موقعیتت داشته باشی. باید بتونی سناریوها، مکان و افراد اطرافت را قضاوت کنی و اینکه به قضاوت‌های شخصی‌ات اعتماد کنی. یک جورایی همون غریزه می‌تونیم بهش بگیم. یک درک انتزاعی و پایه‌ای از پیرامون شماست. باید بگم وضعیتت این طوره که روی این زمین زندگی می‌کنی و دائم در حال مبارزه و رقابت هستی نه این که فقط نظاره‌گر اوضاع باشی، چون اینطوری می‌تونی راه‌حل‌های قابل اجرا رو برای مشکلاتت پیدا کنی.

هوش خیابونی، تجربه‌ایست که از زندگی واقعی تو نشات می‌گیره؛ این روش، تجربه از کارها و وظایفی که انجام می‌دی رو به دست میاره؛ از دست‌های کثیفت، از موفقیت و شکست‌هات که موجب رشد دانش و درکت از شغلت و جهان میشه. تجربیاتی رو به دست میاری که در کتاب‌ها پیداش نمی‌کنی. حوادث غیرمترقبه و حواشی پیرامونت رو از این طریق به دست میاری در حالی که دانش کتاب نوعی خواندن و یادگیری  دست دوم محسوب میشه. البته کتاب‌خوانی و کسب اطلاعات از این طریق رو نمیشه انکار کرد ولی اگه به اطرافت با دقت نگاه کنی متوجه افراد هوشمند و دانا میشی.

حالا چرا میگیم داشتن هوش خیابونی باعث موفقیت‌تون میشه؟

می‌تونی تمام داستانای موفقیت رو بخونی و حس کنی. فرمول مخفی بازاریابی یا مسائل مرتبط با حرفه‌تو به دست میاری.

ولی چه قدر سخته وقتی در دنیای واقعی با مسائل درگیر نیستی ، بخوای اینا رو یک شبه و فقط با خوندن کتاب به دست بیاری؟

در چنین شرایطی، خیابونها آماده جنگ و دفاع از خودشون میشن. اونا خودشون رو برای این لحظه آماده کردند تا جلوی تو بایستن. توی کتابا فقط به تو هدف، امید، مسیر و حتی راه میان‌بر رو نشون میدن ولی نمیگن وقتی وارد خیابون شدی چه جوری باهاش بجنگی.

یک بار دیگه میگم اصلا فرمول ثابتی برای جنگیدن وجود نداره چون جهان هستی دائم متغیره و تو فقط از طریق هوش خیابونی باید فرمولت رو پیدا کنی، نه یک فرمول بلکه هزاران فرمول برای موقعیت‌های مختلف، آدمای مختلف برای مشاغل مختلف. نه فرمول تو واسه کسی کار می‌کنه نه فرمول یک نفر دیگه برای تو. یک جوری مثل اثر انگشت می‌مونه که برای هر کسی منحصر به فرده و توسط فرد دیگه کار نمی‌کنه. مثالش شبیه دو تا میوه‌فروشی در کنار هم می‌مونه که جفتشون شرایط مکانی یکسان و میوه‌های شبیه به هم دارن ولی یکشیون فقط تو حرفه‌اش موفق می‌شه.

در واقع هوش خیابونی تجربه جهانی داره که حتی هوش کتابی رو هم مغلوب خودش می‌کنه. شاید همین الان خیلی‌ها از این حرف ناراحت بشن که کتاب‌خوانی زیر سوال رفته! نه. منظور اینه حتی هوش کتابی، فقط مهارت انتزاعی رو به شما یاد می‌ده شاید روش‌هایی رو به شما معرفی کنه و آگاهی بهتون بده ولی به عینه شما اون مهارت رو یاد نمی‌گیرید.

پس محیطت رو بشناس، درک کن و اینکه چه کسانی در اطرافت قرار دارند.

اگه می‌خوای شغلی رو راه‌اندازی کنی یا اونو شروع کردی ولی هوش خیابونی نداری، می‌تونم یک نصیحتی بهت بکنم:

از حوزه‌ی امنی که برای خودت درست کردی بیرون بیا، حضور داشته باش. با مشتریانت ملاقات کن، خودتو درگیر کارت بکن، با هر تجربه‌ای که داری چه مثبت چه منفی، کم کم عادت می‌کنی، احساس راحتی نسبت به کارت بهت دست میده، در نتیجه نسبت به دنیای اطرافت آگاه می‌شی و فرمول منحصربه فرد خودتو پیدا می‌کنی.

نویسنده و مترجم: هانیه عظیم زادگان